ت وبه گرگ مرگ است!
ضرب المثل کسی که دست از عادتش بر ندارد .
آورده اند که ... گرگ پیری بود که در دوران زندگیش حیوانات و جانواران و پرندگان زیادی را خورده بود و به دیگران هم زیان فراوان رسانده بود . روزی تصمیم گرفت برای اینکه حیوانات دیگر هم او را دوست داشته باشند ، به نقطهٔ دور دستی برود و توبه کند . به همین قصد هم به راه افتاد . در راه گرسنه شد ، به اطرافش نگاه کرد ، اسبی را دید که در مرغزاری میچرد . پیش اسب رفت و گفت ! میخواهم به سرزمین دوری بروم و توبه کنم ، اما حالا خیلی گرسنه ام از تو میخواهم که در این راه با من شریک بشوی ؟!
اسب گفت : که از دست من چه کاری بر میآید ؟
گرگ گفت : اگر خودت را در این راه قربانی کنی من میتوانم از گوشت تو سیر شوم و از گرسنگی نجات پیدا کنم و هم اینکه دیگران از گوشت تو میخوردند و سیر میشوند . تو با این کار خودت به همنوعان خود کمک میکنی .
اسب برای نجات جان خود بفکر حیله افتاد و رو به گرگ کرد و گفت : عمو گرگ ! من آماده ام که در این کار خیر شرکت کنم و خودم را قربانی کنم . اما دردی دارم که سالهای زیادی است که ز جرم میدهد . از تو میخواهم در دم را چاره کنی ،بعد مرا قربانی کنی !
گرگ جواب داد : دردت چیست حتماً چاره اش میکنم ، اگر هم نتوانستم پیش روباه میروم تا درد ترا علاج کند .
اسب گفت : چه گویم ؟ ، چند سال قبل ، پیش یک نعلبند نادان رفتم که سمهایم را نعل بزند ، اما نعلبند نادان نعل را اشتباهی روی گوشت پایم زد و این درد از آنروز مرا زجر میدهد . از تو میخواهم که نزدیک بیایی و زخمهای مرا نگاه کنی .
گرگ گفت : بگذار نگاه کنم ،
اسب پاهایش را بلند کرد و چنان لگد محکمیبه سر گرگ زد که مغزش بیرون ریخت ،
گرگ که داشت میمرد به خودش گفت : آخرای گرگ ! پدرت نعلبند بود ، مادرت نعلبند بود ؟ ترا چه به نعلبندی ؟
اسب هم از خوشحالی نمیدانست چه کند ؟ هی میرقصید و به گرگ میگفت توبه گرگ مرگ است.
ثبت شرکت در ترکیه